کنج دل...

صدای "من" را، از "کنج دل" بشنوید...

بایدها و نبایدهای اسلامی کردن علوم انسانی

بایدها و نباید های اسلامی کردن علوم انسانی

برای فهم اسلامی کردن علوم،می بایست فهم و نگاه ما ما نسبت به علم و موضوع علم فهمی دقیق و مبنایی باشد. علوم انسانی محدود به تجربه تاکنون بخشی از نیازهای جامعه و انسان را شناخته و سپس توانسته راه حلی نه قطعی، پیشنهاد دهد. وقتی علم محدود به تجربه شد، ساحت علم و پرداخت علم نیز محدود خواهد شد. دانش تجربی و نگاه تجربی و به عبارت دیگر علم مصطلح هنگامی که از فلسفه جدا شد و از بستر جهان بینی فرار کرد، خود را در حصار تنگ حس و تجربه و شناخت از عالم و پدیده های آن محدود ساخت. به تعبیر آیت الله جوادی آملی، همه ی همت عقل حسی و تجربی کاوش در در علل قابلی است، یعنی فلان چیز، پیش از این چه بود و چه هست و سرانجام تحت تاثیر عوامل طبیعی دیگر چه خواهد شد. این مسیله به معنای محدود شدن دانش تجربی در سیر افقی اشیاء و پدیده ها و غفلت تام از سیر عمودی و صعودی طبیعت و جهان است.این غفلت زدایی از علوم انسانی و نشاندن مفاهیم و مسایل علوم انسانی در یک بستر عقلی و جهان بینی یکی از رویکردهای علمی است که مسلمانان برهانا مدعی هستند که این عمل سبب فهم دقیق بشر از عالم می شود. به این عمل اسلامی کردن علوم انسانی می گویند.وقتی ساحت علم و حکمت به نظر و عمل تقسیم شد و هرچه در اروپا زمان سپری می شد این دو ساحت از یکدیگر فاصله می گرفتند، نتیجه ی این روند، محدودیت دانش به تجربه و نگاه به دانش کاربرد و نیازهای مادی انسان را به همراه داشت. در گذشته به دلیل این پرداخت به علم و مسایل علم در یک مجتمع صورت می گرفت، مبانی و مبادی و پیش فرض ها تحلیل و تثبیت می شد و شاخه های دیگر علم با توجه به این تحلیل ها نمو می کرد. به عبارتی در نگاه و مواجهه ی انسان با علوم اگر نگاه دقیق و درستی باشد، پرداخت به آن نیز دقیق تر و راحت تر خواهد بود.اگر مقسم حکمت را فلسفه و وجود در نظر بگیریم و وجود را در دو ساحت نظری و عملی بررسی قرار دهیم این جدایی اتفاق افتاده در غرب، رخ نخواهد داد. همه ی گزاره ها که در حکمت عملی بیان می شود بر یک بستر عقلی و برهانی قرار می گیرد و این یعنی در نظر گرفتن یک بستر عقلی برای علم و پیوند علم با جهان بینی فلسفی و دقیق تر با جهان بینی توحیدی. این رفتار و این نگاه را اسلامی کردن علوم انسانی می نامیم. پس اسلامی کردن دانشگاه ها و علوم انسانی نه به معنای برگزار کردن نماز و دعا در دانشگاه و یا تنها تطبیق گزاره ها با آیات و روایات، بلکه اسلامی کردن علوم انسانی به معنای تعریف کردن رویکرد و نگاه به علم با توجه به بستر عقلی و برهانی و داشتن یک جهان بینی برای گزاره ها و مسایل علم است.هر انسان جویای دانشی، با پویایی و رشد علم و دانش موافق است، و چه بسیار است رشد علم و پویایی علم با انجام چنین کاری.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

بن بست دروس معارف...

 

نوشتن از مسئله ای که همه ی دانشجویان درگیر آن هستند هم کار مشکلی است و هم کاری راحت. راحت به این خاطر که بستر این نوشته قابل فهم برای قشر دانشجو است و سختی آن به این خاطر که این مسئله زاییده ی یک تجربه ی زیسته و شخصی نویسنده است که البته سعی شده است با نگاهی عمیق تر به این مسئله بپردازد.

در پیچ و خم های درسی دانشگاه به کوچه هایی برخورد می کنید که بیشتر شبیه بن بست ها هستند تا مسیری برای رسیدن به مقصد! دروس معارف در دانشگاه ها، بن بستی است ساخته شده توسط خود که به فکر عریض کردن آن هستند نه این که این بن بست را به کوچه ای از دانایی و اندیشوری تبدیل کنند...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

آن چه باید جامعه شناسان آینده بدانند...

آن چه باید جامعه شناسان آینده بدانند...

بسیاری از گفته ها وشنیده ها و نوشته های جامعه شناسان حاکی از آن است که در بررسی پدیده ها باید مستقل عمل کرد! و برخی از افراد هم با عباراتی از قبیل؛ عدم نگاه ارزشی، عدم ورود نگاه دینی، پدیده های اجتماعی به مثابه یک شئ و ...، این سخن را ترویج می دهند!

اکنون سؤال این جاست که مگر می شود پدیده های اجتماعی را انسان مستقل بررسی کند؟ مگر پدیده های اجتماعی خود مستقل هستند که انسان آن ها را مستقل بررسی کند؟  گاهی در مشاهده ی واقعیت و برداشت از واقعیت باید توجه کرد که پیش فرض ها و پیش داوری ها و حتی گاهی وهمیات داخل نشود، به این معنا که در فهم واقعیت باید بتوان دقیق و صحیح برداشت کرد که ما را از مسیر تخیل و توهم نجات دهد. اما در برداشت واقیعت (که در این جا هم نمی توان مستقل عمل کرد، به عبارتی دیگر، برداشت از واقعیت هم خود نیازمند یک نظام فکری و روشی است) باید توجه کرد که معیار وشاخص هایی را انتخاب کرد که بتوان واقعیت های اجتماعی را همانطورکه هست فهم کرد.

بعد از فهم واقعیت، نیازمند بررسی واقعیت های اجتماعی هستیم، که مبین است که در بررسی ها، انسان نیازمند یک نظام فکری و فلسفی است. لذا انسان در تفکر کردن و در بررسی کردن پیرامون مسائل اجتماعی و موضوع جامعه شناسی، می بایست بر مبنای فکری خود عمل کند. حال سؤالی مطرح می شود که پس چه طور می توان در بررسی پدیده های اجتماعی مستقل عمل کرد؟ اگر بخواهم تنها اشاره ای کوتاه به جواب این سؤال بکنم، پاسخ آن این است که، امکان ندارد انسان در بررسی پدیده ها، مستقل عمل کند، زیرا انسان و تفکر وی، بر مبانی تفکری خود بنا می شود و این انسان به ظاهر مدعی استقلال، خود در بند مبانی و مبادی فکری خود است. اما پس چرا افرادی انسان ها را از ورود به مسائل اجتماعی با نگاه به اصطلاح ارزشی و دینی منع می کنند؟ در پاسخ به این سؤال می بایست، آن ها نگاه ارزشی و دینی را تعریف کنند! با توجه به مقدمه ای که عرض شد (انسان در بند نظام فکری و روشی و جهان بینی خود)، این امتناع، رفتاری دقیق و صحیحی نیست. شاید بتوان این گونه تبیین کرد که در بررسی پدیده های اجتماعی از برخی افراد خواسته می شود مبنای فکری ای را انتخاب نکنند که دین و جهان بینی دینی (و یا عبارت دقیق تری به نام جهان بینی توحیدی) نتیجه ی آن نظام فکری است! که این خواسته از ابتدا نادرست و نادقیق می باشد! مگر می شود انسان ها را از مبانی فکری خود جدا کرد...؟ مگر می شود در بررسی واقعیت های اجتماعی مانع ورود یک مبنای خاص شد؟ و ...

همه ی این عرایض را می توان با استدلال بیان کرد، که توضیح مفصل آن نیازمند زمان و مکان مناسب تری می باشد، اما باید در نظر گرفت که پدیده های اجتماعی در مبانی مختلف بررسی شود و متناسب با استدلال ها و روش های معقول و فلسفی با واقعیت ها تحلیل می شود. بنابراین صحت گزاره های جامعه شناسی در مشهورات نیست، بلکه در مبانی و متناسب با واقعیت های اجتماعی است که باید به آن دقت کرد، مشهوراتی که توان فکر کردن و خلاقیت را در انسان ها ضعیف می کند و باید جامعه شناسان فردا به این نکته توجه کنند که هر مفهوم و گزاره ای در علم جامعه شناسی برگرفته از مبنایی است که خود نیازمند یک نظام فلسفی است و احکام و عوارض پیرامون موضوع جامعه شناسی نیازمند یک نظام روشی است که بتوان به نتایجی نزدیک به واقعیت برسیم.

پس می توان نتیجه گرفت، علم جامعه شناسی برگرفته از یک نظام فلسفی است و نتایج برگرفته از آن در موضوع جامعه شناسی دارای یک نظام روشی و مفهومی است. لذا هیچ کس نمی تواند یک نظام فلسفی را (مثلا نظام فلسفی در خدمت مسلمانان) از ورود به یک موضوع خاص منع کند و متأسفانه این سخن ها در کلاس ها و راهروهای دانشکده زیاد به گوش می رسد...

این نکته ظریفی است که باید جامعه شناسان آینده به آن توجه کنند، تا آن ها مانند بعضی از افراد، در توهمات ساخته ی خود زندگی نکنند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

خدمت ناخواسته ی آقای هاشمی به شعار انقلاب... !!!


به نام خدا

اگر چند ماه پیش از فردی سؤال می کردید که آیا شما با شعار مرگ بر آمریکا موافقید؟ شاید او به سرعت جواب می داد: بله!... مدتی است یکسری سؤالات در اذهان جامعه مطرح می شود که قطعیات را به شکیات تبدیل می کند. این امر را نمی توان به فال نیک نگرفت، به نظر نویسنده، شک، عامل رشد انسان است، انسانی که با گذر از شک، فهم خود را به قطعیت برساند. با توجه به این مقدمه، مدتی پیش آقای هاشمی، با بیان خاطره ای از امام مدعی شدند که امام موافق حذف شعار مرگ بر آمریکا بودند، این ادعا موجی را در جامعه درست کرد که سبب شد، انسان ها به حقیقت نزدیک شوند و یا حداقل به دنبال پاسخی محکم تر برای سؤال ها باشند.

در مواجهه ی این موج، افراد دو دسته شدند، افرادی که بدون ارجاع به ادبیات و گفته های امام، به تأیید سخنان آقای هاشمی پرداختند و ادامه دهنده ی این موج بودند. اما دسته ای دیگر با مراجعه به گفته های امام به حقیقت بیان امام نزدیک شدند و قطعیت خود را برای این شعار محکم کردند. در این مقاله خواهان این نیستم که از مبنای امام، شعار مرگ بر آمریکا را اثبات کنم؛ این کاری است که شما باید انجام دهید؛ اما می خواهم به یک نکته ی دیگری اشاره کنم و آن این که، گاهی اوقات زیر سؤال بردن شعارهای انقلاب ازجمله حذف شعار مرگ بر آمریکا، یا نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران و ...، باعث می شود این شعارها در اذهان عمومی ابتدا یک فضای هیجانی ایجاد کند، و بعد از خوابیدن این فضا و غبار، حقیقت نمایان شود. حذف شعار مرگ بر آمریکا هم سبب گشت فضایی غبار آلود ایجاد شود تا افرادی به این شعار شک کنند و سپس به دنبال اثبات شعار بروند و بعد از بررسی، حقیقت برای آنان نمایان شود وهمین امر سبب رشد مردم می شود، خدمتی که آقای هاشمی ناخواسته به آرمان ها و شعارهای انقلاب کرد.

در آخر به این عبارات امام دقت کنیم که راهی است برای این انقلاب و بدانند کسانی که باید بدانند...

  "... ملت ما بلکه ملتهاى اسلامى و مستضعفان جهان مفتخرند به اینکه  دشمنان آنان که دشمنان خداى بزرگ و قرآن کریم و اسلام عزیزند، درندگانى هستند که از هیچ جنایت و خیانتى براى مقاصد شوم جنایتکارانه خود دست نمى‏کشند و براى رسیدن به ریاست و مطامع پست خود دوست و دشمن را نمى‏شناسند. و در رأس آنان امریکا این تروریست بالذات دولتى است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و هم پیمان او صهیونیست جهانى‏ است که براى رسیدن به مطامع خود جنایاتى مرتکب مى‏شود که قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند؛ و خیال ابلهانه «اسرائیل بزرگ»! آنان را به هر جنایتى مى‏کشاند..." (بخشی از وصیت نامه ی امام - صحیفه امام، ج‏21، ص: 398)

راستی ادعا شد این حدف شعار مرگ بر آمریکا بر گرفته از اصل قرآنی است، بیاییم با هم با اصلی صحیح و حقیقی قرآنی آشنا شویم...

"مرده باد (مرگ باد) در حق گروه های خاص...

خداوند به شکلی شگفت انگیز، نسبت به علل و عواملی، سخت گیری بیشتر می‌کند و با واژگانی چون مرده باد به نفرین و لعن می‌پردازد. از جمله کسانی که مستحق مرده باد الهی هستند کسانی اند که کفران نعمت و ناسپاسی پیشه می‌کنند یا به گمانه زنی می‌پردازند و یا در برابر دین الهی می‌ایستند و مومنان را شکنجه و اذیت می‌کنند. از این رو می‌فرماید: قتل الخراصون (ذاریات، آیه 10)، قتل اصحاب الاخدود (بروج، آیه 4)، قتل الانسان ما اکفره (عبس، آیه 17)، قتل کیف قدر (مدثر، آیه 19).

در این آیات قرآنی که خداوند خشم و غضب خویش را با واژه مرده باد (قتل، فعل مجهول ماضی که به معنای اخبار از گذشته و تحقق آن است و به ظاهر در قالب انشاء بیان شده است) گفته است به روشنی این معنا به دست می‌آید که پروردگار از برخی کارها ، بسیار به خشم می‌آید.

خداوند از کسانی که دین را به تمسخر گیرند و با گمانه زنی (تخرص)، زندگی خود را سامان دهند، به شدت خشمگین می‌شود. اصولا تخرص و گمانه زدن به این معناست که چیزی را مبنا قرار دهیم که نمی‌تواند مبنا قرار گیرد. روشی که اهل تمثل منطقی و قیاس اصولی به کار می‌گیرند و در مذهب اسلام برخی آن را به عنوان یک منطق زندگی گرفته و احکام را بر آن بار کرده‌اند، بسیاری از مشکلات را برای جامعه اسلامی به دنبال می‌آورد..." (مقاله ای علمی در روزنامه کیهان، شماره 20252 به تاریخ 20/4/91، صفحه 6)

آن چه خواندید تنها بخش کوچکی از پشتوانه ی شعار مرگ بر آمریکاست... همانطور که از لفظ شعار مشخص است، این لفظ دارای بستر عرفی و پشتوانه ی عقلی است که باید هر دو فهم شود، که متأسفانه در برخی گفته ها، این فهم مشاهده نمی شود.

 

پ.ن:

آقای هاشمی، زنده کننده ی شعار "مرگ بر آمریکا"

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

حاشیه ای بر "کند و کاوها و پنداشته ها"

 

شاید حاشیه ای بر متن استاد توسط شاگرد، بی ادبی تلقی شود به خصوص شاگردی همچو من، اما در واقع قصد نویسنده این نیست و نبوده، هدف از تقریر این نوشته آن است که تحلیل های مختلفی نگاشته شود تا در این گفت و گو ها، واقع فهم و آینده روشن شود.

لذا این چند خط تنها حاشیه ایست بر نوشته ی استاد صفارهرندی  با عنوان "کند و کاوها و پنداشته ها"

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

مسیری دیگر...

با نام او...

ماهیت این وبلاگ تغییر کرد...

برای خواندن مطالب حقیر به این وبلاگ مراجعه کنید:

http://konjedel.blog.ir/

 

منتظر نظرات شما هستم...

درپناه مولا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

نفسی تازه


با نام آغازگر هستی

 

... همیشه با نفس تازه راه باید رفت

و فوت باید کرد

که پاک پاک شود صورت طلایی مرگ.

کجاست سنگ رنوس؟

من از مجاورت یک درخت می آیم

که روی پوست آن دست های ساده غربت اثر گذاشته بود:

به یادگار نوشتم، خطی ز دلتنگی...

"سهراب سپهری - مسافر"

 

 

بس است...

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

نامه ی "من او"

بذارید به حساب گفته ای از اعضای این خانواده ی بزرگ...:

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

رساله الرابع - المنطق

رساله الرابع: العلم ضروری(بدیهی) و نظری

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

رساله الثالث - المنطق

رساله الثالث: الجهل و اقسامه

المنطق المظفر

التقریر 3

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

رساله الاول - المنطق

رساله اول: العلم

المنظق مظفر

تقریر1 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

رساله الثانی - المنطق

رساله الثانی: التصور و التصدیق

المنطق مظفر

التقریر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

بررسی و یک تحلیل جامعه شناسانه با رویکرد جامعه شناسی شهری از فیلم همشهری کین

برای بررسی این فیلم به خصوص با نگاه جامعه شناسانه و به خصوص بارویکرد شهری، ابتدا لازم است خلاصه ای از فیلم بیان شود تا با ماجرای فیلم و با روند فیلم آشنا بوده و بعد از این آشنایی تحلیلی جامعه نشاسانه ارائه شود.

 

ادامه ی مطلب...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

نگاهی که باید به مفهوم توسعه داشت...

نگاهی که باید به مفهوم توسعه داشت...

هرگاه که به مفهوم جدیدی انسان برخورد می کند ابتدا تعریف لفظی آن و سپس از شرح معنای لفظی سؤال می کند که به تعریف شرح الاسمی معروف است. بعد از این دوسؤال باید به جنبه ی وجودی مفهوم پاسخ داده شود، یعنی فرد از وجود مفهوم یا مجهول سؤال می کند. سؤال بعدی که انسان با آن رو به رو می شود سؤال از ثبوت صفت یا حالتی برای مفهوم است و در آخر سؤال از علت آن می شود. بیان این مسیر برخورد انسان با مفهوم مجهول، به این خاطر است که کسانی که تا انتها این مقاله را دنبال کنند، به طور مختصر قرار است که به این سؤالات پاسخ داده شود.

* در علم منطق مواجه ی انسان با مجهول را به طور مفصل بیان شده است. حکیم سبزواری در منطق منظومه گفته است:

أُس المطالبِ ثلاثهٌ عُلم

مطلبُ ما، مطلبُ هل، مطلبُ لِم

ترجمه: اساسی ترین مطلوبات و سؤالات ما در مورد اشیاء سه چیز است: 1- سؤال از چیستی 2- سؤال از هستی 3- سؤال از علت

سیری که در بند بالا بیان شد سیر کلی این مقاله است که امید است با این منطق به بررسی این مفهوم بپردازیم. در این جا هم قرار است که با سیر منطقی به مفهوم توسعه اشاره شود، رسمی که به ندرت می توان در مقاله های علمی آن را پیدا کرد.

تعریف توسعه

برای تعریف مفهوم توسعه لازم است که ابتدا تعریف لفظی آن را بیان کرد. توسعه در ادبیات عرب بر وزن تفعله (مصدر باب تفعیل)، مانند: تغذیه و تزکیه و... که معنی فعل متعدی در آن ملحوظ است، معنای مصدری آن توسعه بخشیدن است. اما معادل آن در فارسی کلمه ی پیشرفت است که به معنای پیش رفتن، جلوتر رفتن، ترقی کردن و ارتقاء است. با این تعریف می توان فهمید که آن چیزی که مفهوم توسعه را در تعاریف، متفاوت می کند و به عبارتی، باعث می شود که مفهوم توسعه در نظریه ها و دیدگاه ها جایگاه های متفاوتی پیدا کند، بستر نظری مفهوم توسعه است. بستری نظری که خودآگاه، به مفهوم توسعه جهت می بخشد. و این جاست که مقاله سعی دارد جهت مشخصی از مفهوم توسعه را بررسی کند. آن چیزی که در این مقاله دنبال می شود این است که مسیر نگاه محققان را به مفهوم توسعه مشخص کند. نگاهی که در یک مسیر، در یک چارچوب نظری مشخص ، باید مورد توجه قرار گیرد وسعی براین است که با بیان مختصری از این مسیر به یک معنای دقیق و حقیقی از توسعه برسیم.

در بررسی این مفهوم باید توجه کرد که منظور ما از معنای توسعه، معنایی است که از بستر تاریخی خاصی نشأت گرفته است. این مفهوم را باید در بستر زمانی و مکانی خود، شناخت. مراد ما در این مقاله از مفهوم توسعه معنایی است که برخواسته از تفکر غربی است. مفاهیم را باید در چارچوب نظری خود بررسی کرد و این مفهوم نیز، باید در مفاهیمی هم چون تجدد و تفکرمدرن بررسی شود. باوجود این که هر مبنایی می تواند مفهوم توسعه را با تعریف مجزا در خود جای دهد، اما معنای مورد نظر در مقاله، دقیقا مفهوم توسعه، که متولد مفهوم تجدد است، می باشد. لذا در ادامه بخشی از توضیحات این مفهوم، به مفهوم تجدد همپوشانی دارد. آن چیزی که به مفهوم توسعه جان می بخشد مفهوم تجدد است. اگر در بررسی مفهوم توسعه، تجدد مورد غفلت قرار گیرد مَثل آن است که فردی برای بررسی انسان به جسد بی روح و بی جان انسان اکتفا کند، مسلما این بررسی با عدم شناخت از موضوع همراه می شود. لذا باید این نکته را بیان کرد که مفهوم توسعه با چارچوب نظری تجدد قابل بررسی است.

مفهوم تجدد مفهومی همراه با یک جهان بینی و انسان شناسی است. برای درک مفهوم تجدد باید به جهان بینی و انسان شناسی آن اشاره کرد. در بررسی ای که محققین درباره ی توسعه می کنند باید توجه کنند که توسعه در بستر تجدد، و تجدد در بستر جهان بینی و انسان شناسی شکل می گیرد و این همان نکته ایست که مورد غفلت قرار می گیرد. اگر به تجدد تنها نگاه تکنولوژی و ابزاری داشت غفلتی است که درک ما را از این مفهوم ناقص می کند. تجدد اعتقادی است که ملکات و ابزار می سازد. و به مجموعه ی آن تجدد گویند. هر تفکری در چارچوب نظری و عملی خود یک مسیری را به وضعیت مطلوب و مسیری را برای ترقی (با توجه به جهتی که مبانی به ترقی می دهند) می سازد. این مسیر را در ساحت عملی (برگرفته از ساحت نظری) و در تفکر تجدد را می توان توسعه نامید... (تاریخ باید فرصت دهد تا این مقاله کامل شود) نوشته شده در تاریخ: ۹۲/۰۱/۲۷ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

حق کنت در تأسیس جامعه شناسی و نقش وی در پرورش عقلانیت جامعه شناسی چه بوده است؟

 

 

حق کنت در تأسیس جامعه شناسی و نقش وی در پرورش عقلانیت جامعه شناسی چه بوده است؟

برای جواب این سؤال لازم است که بیشتر با نظریات و آثار آگوست کنت آشنا بود، اما برگرفته از منبع مورد نظر، این برداشت ها می توان صادق باشد.

برای تشکیل مسائل علم جدید ابتدا باید مبادی آن علم بررسی و شناخته شود و بعد احکام و مسائل علم جدید ظهور پیدا می کند. علم جامعه شناسی و نقش کنت هم در همین حلقه ی بین مبادی و احکام علم جدید جامعه شناسی است.در حلقه ی بین این دو آگوست کنت و نقش وی مانند کسی است که با کمک از مواد اولیه های آماده شده، شروع به پخت غذا می کند. کنت با وجود مبادی ای که داشته است، توانسته مفاهیمی را تعریف کرده و مسائل و کلیات آن علم جدید را چینش کند. به تعبیر ذقیق تر شروع به ایجاد ساختار مفهومی و محتوایی برای علم جدید کردن.

اگر هم در آثار آگوست کنت دقت شود خواهید دید که در آثار او به فلسفه ی جامعه شناسی و اشاره به برخی مسائل اجتماعی و ... اشاره شده است. میتوان گفت از آثار کنت، تعریف و غایت و موضوع جامعه شناسی پی ریزی می شود. و این مسائل را با کمک از مبادی علم می توان دست یافت.

به تعبیر نویسنده ی منبع مشخص، این گونه می توان گفت که : کنت اصلاح طلب، نه از جمله آیین آوران انقلاب مانند مارکس است و نه از جمله آیین آوران طرفدار نهادهای آزاد مانند مونتسکیو یا توکویل. او آیین آور علوم اثباتی و علوم اجتماعی است.در جایی دیگر می نویسد: وظیفه ی جامعه شناسی درک تحول یعنی هم لازم و هم اجتناب ناپذیر تاریخ است، به نحوی که از این راه به تحقق نظم بنیادی کمک شود.در جایی دیگر: علم جدید یعنی جامعه شناسی که با قبول تقدم کل بر عنصر سازنده و ترکیب بر تحلیل به بررسی موضوع خود که همانا تاریخ نوع بشر است می پردازد در طی دروس فلسفه ی اثباتی بنیادگذاری می شود.

یا مثلا: جامعه شناسی بتواند در عین حال آن چه را هست و خواهد بود یا باید باشد تعیین کند. جامعه شناسی ترکیبی اگوست کنت هم البته چنین نوع صلاحیتی را تلقین می کند. این علم علم کل تاریخ است.

(نظریه ی جامعه شناسی 1 استاد اعتمادی فر) 

 

نوشته شده در ۹۱/۹/۲۹

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری