مرگ یک سگ یا مرگ انسانیت؟!!!

واقعه نخست: هشتم فروردین سال یک هزار و سیصد و نود و چهار آغاز یک جنگ در منطقه ی خاورمیانه و این جنگ در تاریخ منطقه، مانند جنگ های دیگر ثبت خواهد شد. جنگی که تاکنون شمار کشته های آن را هماهنگ کننده ی امور انسانی در یمن، در ژنو اعلام کرد که در نتیجه ی حملات هوایی به یمن، بیش از 1000 نفر کشته و بیش از 4000 نفر زخمی شدند. در میان کشته ها، صندوق کودکان ملل متحد (یونیسف) اعلام کرد، دست کم 115 کودک در یمن کشته شده اند. (مدت حساب شده، در 20 روز می باشد)

واقعه دوم: حدود 15 روز بعد از آغاز جنگ در منطقه، در یکی از شهرک‌های صنعتی شیراز، سگ‌ها به روشی غیرانسانی با تزریق اسید و سم کشته می‌شوند و پیمانکاران در ازای ارائه هر لاشه ۱۵ هزار تومان دریافت می‌کنند. در همین موضوع، فیلمی دو دقیقه منتشر می شود.

ادامه دارد...

برداشت اول: بایسته است که واکنش های ملت ها و دولت ها در برابر این جنگ غیر قانونی و تجاوز آشکار به حریم یک کشور دیگر توسط عربستان، باید مورد بررسی و تحلیل قرار بگیرد که این مقاله قصد آن را ندارد، اما تنها اشاره ای مختصر به واکنش ملت ایران به این جنگ می شود. قطعا مسئولین کشور با محکوم کردن این حرکت در آغاز سعی کردند رویکرد و سیاست خود را در قبال این جنگ نشان دهند، هرچند رواست این عکس العمل مسئولین درست ارزیابی شود. رسانه ی ملی با پرداخت به وقایع یمن سعی در پوشش دادن اخبار یمن شد و خبرگزاری ها نیز اخبار لحظه به لحظه را در روزهای نخستین جنگ پوشش می دادند. هرچند پوشش خبری ضعیفی این جنگ به دلایل مختلف داشت اما رسالت رسانه ها پرادخت به اخبار و وقایع بود. برخی از مردم نمازگزار بعد از حدود هفت روز از جنگ بعد از نماز جمعه راهپیمایی در حمایت از مردم یمن انجام دادند. بعد از چند روز دانشجویان درخواست تجمع مقابل سفارت عربستان را داشتند در حمایت از مردم یمن و محکوم کردن کشور متجاوز که این درخواست هرچند مورد قبول وزارت کشور قرار گرفت، اما توسط وزارت امور خارجه و به درخواست این وزارت، مجوز لغو گردید و در نهایت با فشار بسیج دانشجویی و دانشجویان این تجمع حدود 20 روز بعد از آغاز جنگ مجوز دریافت کرد و تجمعی در حمایت از مردم یمن و محکوم کردن کشتار کودکان و بی گناهان برگزار شد. این واکنش ها در شبکه های مجازی با بازتابی خیلی کم مواجه شد (با رصدی که نویسنده از آغاز جنگ تا کنون داشته است) و اغلب افراد سرشناس و مطرح جدای از مسئولین مواضعی نگرفتند.

برداشت دوم: انتشار فیلم دو دقیقه ای در رسانه ی ملی و آغاز واکنش ها در برابر این واقعه. بیان اخبار و مواضع مسئولین توسط رسانه ها به طور وسیع و سریع انجام گرفته و از شهردار شیراز تا رئیس سازمان حمایت از محیط زیست با محکوم کردن آن و بیان چند از جزئیات این تخلف، تعهد کردند که این اتفاق را پیگیر کنند. اما یک طرف دیگر از واکنش ها بازتاب این خبر به صورت گسترده میان قشر هنرمندان جامعه بود. واکنشی که در شبکه های اجتماعی صورت گرفت و انزجار خود را از این حرکت با بیان احساسی اعلام کردند و برخی از آنان از مردم خواسته بودند در برابر این حرکت سکوت نکنند و برای جلوگیری از کشتار حیوانات کاری کنند. انتشار این فیلم و اخبار این اتفاق نیز در شبکه های اجتماعی یکی دیگر از واکنش ها به این واقعه بود. واکنش مهم دیگر تجمعی بود که دو روز بعد از انتشار این فیلم ابتدا در مقابل شهرداری شیراز توسط وزارت کشور مجوز گرفت (البته برخی گفته اند خودجوش بوده است) و تجمع کنندگان خواستار برخورد با متخلفین و مجرمین (به تعبیر یکی از تجمع کنندگان) شدند و فردای این تجمع در مقابل سازمان محیط زیست تجمعی دیگر نیز مجوز گرفت برای حمایت از حیوانات همراه با رئیس این سازمان که با بازتاب گسترده در خبرگزاری ها و رسانه ی ملی مواجه شد.

سخن نویسنده: دنیای امروزی که در آن قرار داریم، با واژه هایی گره خورده است، مانند جنگ، صلح، حقوق بشر، کشتار، امنیت جهانی، حمایت از کودکان و ... واژه های دیگری که همه از آن سخن می گویند و حتی براساس آن سیاست های خود را تنظیم می کنند. جنگ پدیده ی شومی که ملت ها را از پای درآورده است. لازم است کمی تأمل کنید و خود را جای مادری بگذارید که بر اثر بمباران هوایی یک کشور متجاوز به خاک وطن شما، کودک خردسال خود را در آغوش از دست داده اید. 115 کودک بر اثر یک جنگ چند روزه کشته شده اند و ما شاهد واکنشی نامتناسب هستیم... سخن بسیار است، اما آیا ما به کشته شدن کودکان و انسان ها عادت کرده ایم که این چنین اخبار و تصاویر کشته شده ها را می شنویم و می بینیم و زندگی را با خیال راحت ادامه می دهیم؟ یا کشته شدن یک سگ آنقدر مهم شده است که این چنین برخی از انسان ها را درگیر خود کرده است؟ این چه هویتی است که از آن چنین واکنش هایی سر می زند؟ حتما عکس های منتشر شده در رسانه ها را از این تجمع ببینید و شعارها را بخوانید!

 آیا زنده ماندن در این دنیای پر از ظلم و کشتار رواست؟ کشته شدن 1000 نفر، یعنی به چند خانواده شوک وارد شده است؟ آیا درک این مصیبت برای جامعه شناسان این مملکت سخت شده است؟ حق آن است که کسانی که از تبعات جنگ آگاه هستند فریاد بلندتری سر بدهند، اما آیا جامعه شناسان از این تبعات و رخدادها خبر ندارند یا لال شده اند؟  فاجعه نیست که یک فردی شعار میدهد، نه غزه، نه لبنان، جانم فدای حیوان!!! این بحران روزی گریبان هویت و فرهنگ این ملت را خواهد گرفت، بحرانی که مرگ یک سگ نشان از آن را می دهد، نشان از مرگ انسانیت!