"پرسشی پیرامون سیاست خارجی"

 

واژه ها و کلماتی که در دنیای کنونی با آن ها گفت و گو و تفکر صورت می گیرد ارتباط نزدیکی با معنایی است که هر متکفر و گوینده ای از واژه ها دارد. به همین خاطر جدای از برجسته بودن و اهمییت معنا که بر همگان روشن است، واژه ها نیز از جایگاه ویژه ای برخوردار هستند و نمی توان گفت و گو را بدون در نظر گرفتن واژه ها و دنیایی که واژه ها آن را می سازند، دنبال کرد.

از همین رو نویسنده به واژه ای اشاره می کند که شاید واژگان را همه شنیده باشند اما معنایی مبهم و پیچیده را می انگارند به طوری که ناهمسانی در معنا مایه ی ناهمگونی در رفتار می گردد. واژه ای که امروزه و در شرایط کنونی ایران بسیار بدان اشاره می شود، سیاست خارجی است. یک مفهوم راهبردی و کلان که می تواند بر هرمعنایی صدق کند. اما مراد ما از این مفهوم چیست؟ به گمان برای مخاطب این پرسش بوجود خواهد آمد که مراد از "ما" در این پرسش چیست؟ دریچه ی نگاهی که پرسش را ساخته است. مراد از ما، آن هویت اسلامی ایرانی است که در چگونگی امروزین با مفهوم انقلاب اسلامی بسیار آمیخته شده است. هویتی که چندین قرن از آن سپری شده است و هر لحظه ی تاریخ سازنده ی آن است. انقلاب اسلامی ای در طول حیات خود ادبیات مفهومی گسترده ای را معرفی کرده است که هرکدام از آن ها نیازمند یک تحلیل بنیادین و اساسی است. اصولا هر اندیشه ای که بخواهد از مقام ذهن به مقام عمل هجرت کند در فرآیند خود نیازمند بررسی و ارزیابی است. هنگامی که اندیشه ی شیعی با محوریت متفکر امام خمینی شکل می گیرد و در عمل نیز با مرکزیت و کنشگری امام خمینی و ملت مسلمان ایران پیش می رود قطعا نیاز به تحلیلی برآمده از اندیشه ای هستیم که توانسته است خود را در عمل نیز بروز دهد و نیازمند تحلیلی از کنشگران هستیم که ساحت عمل اندیشه را آفریدند.

یکی از ضعف های جبهه ی روشنفکری همین عدم شناخت اندیشه ی کنش هاست. کنش هایی که درآمیخته با باورهای مذهبی و تاریخی ایرانی است. با این مقدمه است که نویسنده ضروری دانست که این پرسش را مطرح کند که چگونه باید به مفهوم سیاست خارجی نگریست؟ جامعه ی غربی و تمدن غربی با اصول و چارچوب های نظری خود و با معیارها  شاخص های اجرایی خود به معنایی از این کلمه می پردازد، اما آیا معنایی که از تمدن ایرانی اسلامی برمی خیزد با برداشت غربی آن یکی است؟ در این مفهوم کلان یکسری پیش فرض های اساسی ای مطرح هست که بدون توجه به آن ادعای فهم مفهوم خنده دار می شود. این که در سیاست های خارجی منافع ملی و جهانی خود را نشان می دهند خود مسئله ای مهم است و باید بدان پاسخ داد. این که چه منفعتی برای کشور و حتی جهان باید در نظر گرفت؟ چه جهت و حرکتی برای کشور و جهان قائل هستیم که منافع را حول آن مشخص می کنیم؟ بعد از درک نظری این مفهوم باید به سابقه ی این ارتباطات خارجی در طول تاریخ تمدن خود در کنش ها و رفتارها بررسی کرد. متأسفانه از روابط خارجی و بین المللی تاریخی خود در دوره های مختلف تمدن ایرانی اسلامی، نظامی و تصویری درستی وجود ندارد. این که چه سنت و اصولی رفتاری را در جهان پیشین این کشور با دیگر کشورها و حتی جهان داشته است؟ منافع خود را در طول تاریخ توسط حکومت ها و امپراطوری های مختلف چگونه پیش برده است؟ باوجود این که ایران در تاریخ خود، قدرتمند ترین حکومت جهان را تجربه کرده است و اگر این نظام اندیشه ای و رفتاری درک شود آن گاه دستاورهای تمدنی خود را بهتر شناخته و بهتر اجرایی خواهیم کرد و در دعوای اصلی که رویارویی دو تمدن است، از داشته های اصلی خود دفاع کرده و دستاوردهای برگرفته از داشته ها به خوبی ارائه می شود. اما افسوس از این غفلت که نخبگان ما را دچار شده است.

این نوشتار قصد دارد مخاطب را به این سمت و مسئله سوق دهد که انقلاب اسلامی با توجه به آن معنای حقیقی نزد متفکران خود، چه معنا و صورتی برای این واژه تصویر کرده است؟ آیا امام خمینی به عنوان بنیانگذار این انقلاب، در سیاست های خارجی، این مسئله مهم و راهبردی، معنایی خاص از آن داشته است؟ این که در برخی از سخنان ایشان و حتی نوع تصمیم گیری های بین المللی و روابط بین المللی طبق عرف دیپلماتیک عمل نکرده اند این معنایی خاص داشته است؟ آیا متفکران توانسته اند نظام دیپلماتیکی را تدوین کنند که برگرفته از معنای حقیقی انقلاب اسلامی و تمدن ایرانی اسلامی باشد؟ نمی دانم چه قدر نیاز است که از ضرورت پرداخت به این مسئله صحبت کرد و چه قدر باید از کم کاری ها ناله کرد، اما همین مقدار بسنده می شود که در دنیای غرب نیز مفاهیم و اندیشه ها هنگامی رشد کردند که حکومت و قدرت ابزار بروز آنان شد، و اگر اندیشه ای در جامعه ای رشد کند، حرکت اجتماعی نیز در آن جامعه معنا پیدا می کند و جامعه از رکود و ذلالت رهایی می باید.

باید امید داشت و باید زمان مشخص کند که هراندیشه ای روزی در عمل اثبات خواهد شد و حقانیت و بطلان بودن آن نمایان می شود، همچنان که به دوره های تاریخی گذشته نگاه می شود می توان به حقانیت و بطلانیت آن پی برد.