نوشتن از مسئله ای که همه ی دانشجویان درگیر آن هستند هم کار مشکلی است و هم کاری راحت. راحت به این خاطر که بستر این نوشته قابل فهم برای قشر دانشجو است و سختی آن به این خاطر که این مسئله زاییده ی یک تجربه ی زیسته و شخصی نویسنده است که البته سعی شده است با نگاهی عمیق تر به این مسئله بپردازد.

در پیچ و خم های درسی دانشگاه به کوچه هایی برخورد می کنید که بیشتر شبیه بن بست ها هستند تا مسیری برای رسیدن به مقصد! دروس معارف در دانشگاه ها، بن بستی است ساخته شده توسط خود که به فکر عریض کردن آن هستند نه این که این بن بست را به کوچه ای از دانایی و اندیشوری تبدیل کنند...

 

 غایتی که می توان متصور شد برای دروس معارف در دانشگاه ها، آشنایی علمی دانشجویان با مسائل دین اسلام است. این غایت و غایت هایی شبیه به آن چند پیش فرض دارد.

پیش فرض اول: آشنایی علمی با شناخت سطحی و گذری و به شکل اجباری تحقق پذیر نیست، لذا باید محتوا و فرم متناسب با آن را دقیق انتخاب و درست پیاده کرد. به طوری که به آشنایی و شناخت علمی ضربه ای وارد نکند.

پیش فرض دوم: مخاطب این موضوع و این علم، قشر دانشجوست، دانشجویانی با سطوح مختلف و با نگاهی مختلف. این مخاطب سنجی باید دقیق تر صورت بگیرد تا بتوان انتقال علم دقیق تر صورت بگیرد، مخاطبی که بتواند یک فهم مقدماتی و دقیق از دین اسلام داشته باشد.

پیش فرض سوم: با توجه به رویکرد و سیاست های دروس معارف و مخاطب این دورس، به محتوای آن هم باید اشاره ای دقیق تر داشت، آشنایی با مسائل دین اسلام! این پیش فرض نیازمند یک محتوای بروز و دقیق از مسائل دینی است، مسائلی که متناسب با سطح مخاطب باید تدوین و عرضه شود.

همه ی این پیش فرض ها تقریر شد که این نکته مطرح شود، که متأسفانه این غایت در شلوغی کارها نادیده گرفته شده است! اگر دروس معارفی به دو بخش، محتوا و استاد تقسیم  شود، می توان این آسیب شناسی را دقیق تر انجام داد. در آسیب شناسی محتوای دروس باید چند عامل مورد توجه قرار گیرد، یکی از مهم ترین نکات، محتوای بروز و علمی مسائل دینی است. مسئله ای که مورد غفلت واقع شده است، طرح مسئله و پرداخت سطحی مسائل دینی است، اگر از محتواها فاصله بگیریم و به نحوه ی پرداخت مسائل بپردازیم، استاد نقش مهمی را ایفا می کند، که در اغلب این دورس اساتیدی نیمه ماهر تدریس می کنند، در صورتی که این دورس از یک ظرافت خاصی برخوردار است و باید اساتیدی آگاه و با سطح علمی بالا عهده ی این نقش باشند.

اما در بخش انتهایی این نوشته، به این نکته پرداخته می شود که باید چه مسیری را برای دروس معارفی تعریف کرد؟

پاسخ به این سؤال نیازمند یک نشست علمی و یک آسیب شناسی دقیق تر است، اما با توجه به تجربه ی شخصی نویسنده، امید است مطرح کردن برخی از نکات به بهبود این روند منجر شود.

نکته ای که حائز اهمییت است، تطبیق مسائل و مباحث دینی با دروس و رشته ی درسی دانشجو. اگر مسائل دینی متناسب با بستر تدریس، تدوین نشود، نسبت درس ارائه شده با دروس دیگر نسبتی بیگانه خواهد بود و دانشجو با دروس معارفی پیوندی برقرار نمی کند و به مثابه یک زنگ تفریح به دروس معارفی نگاه می شود و همین امر سبب سطحی شدن محتواها می شود. این تناسب محتوای دینی با بستر تدریس، باید به گونه ای طراحی شود که به فهم دقیق مباحث و مبانی دینی ضربه ای وارد نکند. بعد از اهمییت محتواها و بستر تدریس، به نحوه ی تدریس می پردازیم، نحوه ی این پداخت هم علاوه بر هم خوانی با بستر تدریس، نیازمند یک روش علمی و دقیق است و می بایست این روش در تدریس رعایت شود. یکی از تجربه های نویسند در دروس معارفی، پرداخت و مطرح کردن سطحی مفاهیم و مسائل است. عدم پرداخت علمی به مسائل دینی، سبب می شود که جایگاه مسئله در نظام فکری و در چارچوب اندیشه ای دانشجو مشخص نشود و مفاهیم در زمینه ای متزلزل شکل گیرد. برای رفع این مسئله نیازمند تدریس روش و مبانی علمی دینی هستیم تا دانشجو با ابزار علمی مسائل دینی آشنا شود  و مواجهه دقیق و درستی با مسائل دینی داشته باشد.

یکی از مسائل مهم در محتوای دروس تنظیم عناوین و تقسیم بندی دروس معارفی است، که با نگاه ناقص و تجربی نویسنده این نوع تقسیم بندی نه متناسب با بستر کلی به نام دانشگاه است و نه توانسته مفاهیم دینی را دقیق و منظم در اذهان دانشجویان ایجاد کند. راه برون رفت از این مانع، پرداخت موضوعی و علمی با موضوعات دینی است که بیشتر برپایه ی جهان بینی است و مهم تر روش برهانی و علمی پرداخت به این مسائل است.

و نکات بسیار دیگر که نویسنده خود آن ها را تجربه کرده است. می توان در طی یک مطالبه ای، از رشته های مختلف، این درخواست را کرد که برای هر رشته ای یک کتابی را تدوین کنند تا بتوانند مسائلی را مطرح کنند که همرنگ زمینه ی علمی دانشجو باشد. هدفی که نیازمند پیوند میان حوزه و دانشگاه هست، و هردو نیازمند این پیوند برای ارتقای علمی در دو فضا می باشند. تقریر و تنظیم یک مسیر برای ارتقا و پیشرفت در دروس معارفی، نیازمند یک همّت و یک مطالبه ی عمومی است که باید کنترل شده و دقیق تدوین شود.