به نام خدا
اگر چند ماه پیش از فردی
سؤال می کردید که آیا شما با شعار مرگ بر آمریکا موافقید؟ شاید او به سرعت جواب می
داد: بله!... مدتی است یکسری سؤالات در اذهان جامعه مطرح می شود که قطعیات را به شکیات
تبدیل می کند. این امر را نمی توان به فال نیک نگرفت، به نظر نویسنده، شک، عامل رشد
انسان است، انسانی که با گذر از شک، فهم خود را به قطعیت برساند. با توجه به این مقدمه،
مدتی پیش آقای هاشمی، با بیان خاطره ای از امام مدعی شدند که امام موافق حذف شعار مرگ
بر آمریکا بودند، این ادعا موجی را در جامعه درست کرد که سبب شد، انسان ها به حقیقت
نزدیک شوند و یا حداقل به دنبال پاسخی محکم تر برای سؤال ها باشند.
در مواجهه ی این موج، افراد
دو دسته شدند، افرادی که بدون ارجاع به ادبیات و گفته های امام، به تأیید سخنان آقای
هاشمی پرداختند و ادامه دهنده ی این موج بودند. اما دسته ای دیگر با مراجعه به گفته
های امام به حقیقت بیان امام نزدیک شدند و قطعیت خود را برای این شعار محکم کردند.
در این مقاله خواهان این نیستم که از مبنای امام، شعار مرگ بر آمریکا را اثبات کنم؛
این کاری است که شما باید انجام دهید؛ اما می خواهم به یک نکته ی دیگری اشاره کنم و
آن این که، گاهی اوقات زیر سؤال بردن شعارهای انقلاب ازجمله حذف شعار مرگ بر آمریکا،
یا نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران و ...، باعث می شود این شعارها در اذهان عمومی
ابتدا یک فضای هیجانی ایجاد کند، و بعد از خوابیدن این فضا و غبار، حقیقت نمایان شود.
حذف شعار مرگ بر آمریکا هم سبب گشت فضایی غبار آلود ایجاد شود تا افرادی به این شعار
شک کنند و سپس به دنبال اثبات شعار بروند و بعد از بررسی، حقیقت برای آنان نمایان شود
وهمین امر سبب رشد مردم می شود، خدمتی که آقای هاشمی ناخواسته به آرمان ها و شعارهای
انقلاب کرد.
در آخر به این عبارات امام
دقت کنیم که راهی است برای این انقلاب و بدانند کسانی که باید بدانند...
"... ملت ما
بلکه ملتهاى اسلامى و مستضعفان جهان مفتخرند به اینکه دشمنان آنان که دشمنان خداى بزرگ و قرآن کریم و اسلام عزیزند، درندگانى هستند که از هیچ جنایت و خیانتى
براى مقاصد شوم جنایتکارانه خود دست نمىکشند و براى رسیدن به ریاست و مطامع پست
خود دوست و دشمن را نمىشناسند. و در رأس آنان امریکا این تروریست بالذات دولتى است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و هم
پیمان او صهیونیست جهانى است که براى رسیدن به
مطامع خود جنایاتى مرتکب مىشود که قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند؛
و خیال ابلهانه «اسرائیل بزرگ»! آنان را به هر جنایتى مىکشاند..." (بخشی از
وصیت نامه ی امام - صحیفه امام، ج21، ص: 398)
راستی
ادعا شد این حدف شعار مرگ بر آمریکا بر گرفته از اصل قرآنی است، بیاییم با هم با
اصلی صحیح و حقیقی قرآنی آشنا شویم...
"مرده
باد (مرگ باد) در حق گروه های خاص...
خداوند به شکلی شگفت انگیز، نسبت به
علل و عواملی، سخت گیری بیشتر میکند و با واژگانی چون مرده باد به نفرین و لعن میپردازد.
از جمله کسانی که مستحق مرده باد الهی هستند کسانی اند که کفران نعمت و ناسپاسی
پیشه میکنند یا به گمانه زنی میپردازند و یا در برابر دین الهی میایستند و
مومنان را شکنجه و اذیت میکنند. از این رو میفرماید: قتل الخراصون (ذاریات،
آیه 10)، قتل اصحاب الاخدود (بروج، آیه 4)، قتل الانسان ما اکفره (عبس، آیه 17)،
قتل کیف قدر (مدثر، آیه 19).
در این آیات قرآنی که خداوند خشم و
غضب خویش را با واژه مرده باد (قتل، فعل مجهول ماضی که به معنای اخبار از گذشته و
تحقق آن است و به ظاهر در قالب انشاء بیان شده است) گفته است به روشنی این معنا به
دست میآید که پروردگار از برخی کارها ، بسیار به خشم میآید.
خداوند از کسانی که دین را به تمسخر
گیرند و با گمانه زنی (تخرص)، زندگی خود را سامان دهند، به شدت خشمگین میشود.
اصولا تخرص و گمانه زدن به این معناست که چیزی را مبنا قرار دهیم که نمیتواند
مبنا قرار گیرد. روشی که اهل تمثل منطقی و قیاس اصولی به کار میگیرند و در مذهب
اسلام برخی آن را به عنوان یک منطق زندگی گرفته و احکام را بر آن بار کردهاند،
بسیاری از مشکلات را برای جامعه اسلامی به دنبال میآورد..." (مقاله ای علمی
در روزنامه کیهان، شماره 20252 به تاریخ
20/4/91، صفحه 6)
آن چه خواندید تنها بخش کوچکی از
پشتوانه ی شعار مرگ بر آمریکاست... همانطور که از لفظ شعار مشخص است، این لفظ
دارای بستر عرفی و پشتوانه ی عقلی است که باید هر دو فهم شود، که متأسفانه در برخی
گفته ها، این فهم مشاهده نمی شود.
پ.ن:
آقای هاشمی، زنده کننده ی شعار "مرگ بر آمریکا"