رساله الثالث: الجهل و اقسامه

المنطق المظفر

التقریر 3

جهل از مقولاتی است که هم منطقیون و هم فلاسفه به آن پرداخته اند.

برای درک و فهم جهل از دیدگاه مظفر لازم است که به مسائل و مقدماتی اشاره کرد.

مدعای مظفر در قسمت جهل و اقسامه

اول/ تعریف جهل: عدم علم درجایی که استعداد علم را داشته باشد. لیس الجهل الا عدم العلم ممن له الاستعداد للعلم و التمکن منه.

دو/ تعاریف اقسام جهل: جهل حضوری، نبود واقعیت معلوم نزد عالم - جهل حصولی، نبود مفهوم و یا صورت معلوم نزد عالم

جهل حصولی: جهل تصوری - جهل تصدیقی

* نکته: تقسیم جهل تصوری و تصدیقی:

جهل تصوری: جهل بسیط / جهل تصدیقی: جهل بسیط - جهل مرکب

به تعبیری مظفر مقسم تقسیم جهل به بسیط و مرکب را جهل تصدیقی می داند.

سه/ تعریف جهل بسیط و جهل مرکب:

جهل بسیط: انسانی که نسبت به واقعیتی جهل دارد (علم ندارد) و وی به جهل خود (عدم علم داشتن خود) آگاه است. در این قسم، تنها یک جهل وجود دارد، جهل به واقعیت. و یک علم تصدیقی (من جاهل هستم). (أن یجهل الإنسان شیئا و هو ملتفت إلی جهله فیعلم أنه لا یعلم. فلیس له إلا جهل واحد)

جهل مرکب: انسانی که نسبت به واقعیتی جهل دارد (علم ندارد ویا صورت ذهنی او مطابق با واقع نیست) و انسان جاهل، به جهل خود (عدم علم داشتن) آگاه نیست. در صورتی که انسان در این قسم جهل، اعتقاد دارد اما اعتقاد وی به واقعیت تطابقی ندارد. به تعبیری به جهل خود علم ندارد. (أن یجهل شیئا و هو غیر ملتفت إلی أنه جاهل به، بل یعتقد أنه من اهل العلم به. فلا یعلم أنه لا یعلم. لأنه یترکب من جهلین: الجهل بالواقع و الجهل بهذا الجهل. و یختص هذا فی مورد التصدیق، لأنه لایکون إلا مع الاعتقاد)

توضیح مدعا:

یک/ مفهوم یا متخالف یا متقابل است.

متقابل چهار حالت دارد: 1) تناقض 2) تضایف 3) تضاد 4) عدم و ملکه (درباب اقسام تقابل)

مظفر برای بیان و توضیح مفهوم جهل اشاره ای به یکی از این تقسیمات کرده است که به این شرح است.

4) تقابل عدم و ملکه:

دو امری هستند که یکی وجودی و دیگری عدمی است. لکن خصوصیت عدمی این است که باید شأنیت و استعداد وجودی را داشته باشد.مثل بینا و نابینا، علم و لاعلم و...

حکم ملکه و عدم ملکه: أمران لا یجتمعان و لکن یرتفعان فی شئ لایکون من شأنه وجود الملکه؛ ملکه و عدم ملکه جمع نمی شوند، اما در شئ ای که شأنیت ملکه وجودی را ندارد، رفع می شوند.

با توجه به این توضیح و این مقدمه و با بررسی موارد بالا با مقوله علم و جهل، به چند نتیجه می رسیم:

1) انسان یا علم دارد، یا علم ندارد. انسانی که علم ندارد، به آن، جاهل می گوییم، بدین ترتیب، جهل به معنای نبود علم است.

2)عالم بودن و نبودن، بر امری معنا دارند، که شأنیت و استعداد در دو امر وجود داشته باشد، مثلا نمی توان به دیوار گفت، دیوار جاهل؛ زیرا دیوار شأنیت و استعداد علم (ملکه) را ندارد که در نبود آن (عدم ملکه) جهل را به دیوار نسبت دهیم.

دو/ با توجه به توضیح مدعای اول، و با توجه به این که علم به حضوری و حصولی تقسیم می شود، جهل هم به حضوری و حصولی تقسیم می شود. و همانطور که علم حصولی به علم تصوری و علم تصدیقی تقسیم می شود، جهل حصولی هم به جهل تصوری و جهل تصدیقی تقسیم می شود. هرگاه یکی از ملکه و عدم ملکه تقسیم می شود، دیگری هم به آن تقسیم می شود. لذا تقسیمات جهل برگرفته از این اصل است.

 

 

جهل تصوری

نبود صورت معلوم و یا مفهوم (بدون حکم) نزد عالم.

اقسام جهل تصوری: جهل بسیط تصوری. جهل تصوری، تنها به جهل بسیط تقسیم می شود.

دلیل: در جهل تصوری انسان علم تصوری ندارد. به این معنا که درک واقع از طریق مفهوم بدون حکم صورت نگرفته است. در این جا حالت نفسانی انسان به تصور (واقع از طریق مفهوم بدون حکم)، ضعیف است. (أن الوهم و الشک لیسا من أقسام تصدیق بل هما من أقسام الجهل). البته جاهل نسبت به جهل خود، علم تصدیقی دارد (من جاهل هستم). در این جا حالت نفسانی وی شدت گرفته و به حکم و اعتقاد مطابق با واقع(من جاهل هستم) رسیده است. در جهل بسیط یک تصدیق داریم و یک جهل.

اما در جهل مرکب، همانطور که در تعریف بیان شده بود، اولا با توجه به جهل تصوری، متعلَق حالت نفسانی می بایست ضعیف باشد یعنی بدون حکم و اعتقاد. دوما متعلِق به یک مفهوم بدون حکم تعلق می گیرد. با توجه به این دو نکته و با توجه به تعریف جهل مرکب، این دو خلاف یکدیگر هستند. به این معنا که در جهل مرکب داشتیم که در این جهل یک اعتقاد و حکم و اذعان همراه است. اما در جهل تصوری حکم و اعتقادی همراه نیست. اگر بخواهم با دقت بیشتری عرض کنم به این صورت می شود که، در جهل مرکب یک اعتقاد داریم و یک جهل. اعتقاد به تطابق نسبت با واقع (که در قسم جهل این اعتقاد تطابق با واقعیت ندارد) و یک جهل به من جاهل هستم. اگر در جهل تصوری بخواهیم جهل مرکب داشته باشیم، در بخش اول آن نمی بایست اعتقادی وجود داشته باشد، زیرا متعلَق، مفهومی بدون حکم و اعتقاد است. بنابراین می شود یک جهل نسبت به مفهوم بدون حکم و یک جهل به من جاهل هستم. در صورتی که در تعریف جهل مرکب داشتیم یک اعتقاد و یک جهل. با این تفاسیر جهل مرکب را از تقسیم جهل تصوری حذف کردند. بنابراین جهل مرکب تنها در جهل تصدیقی معنا پیدا می کند و در تقسیم جهل تصوری یافت نمی شود.

أما الجهل التصوری فلا یکون إلا بسیطا...

* نکته: یکی از دلایلی که علامه مطرح می کنند که تصور علم نیست به همین خاطر است. زیرا تصور جهل مرکب ندارد.

جهل تصدیقی

نبود صورت معلوم و یا مفهوم با حکم و یا صورت واقع نزد عالم.

اقسام جهل تصدیقی: جهل مرکب و جهل بسیط.

جهل تصدیقی بسیط: هنگامی که فرد نسبت به یک گزاره و یک نسبت علم نداشته باشد. مثلا نمی داند که مریخ قابل سکونت هست. حالت نفسانی وی نسبت به این گزاره ضعیف و یا خالی النفس است. البته همانطور که در تعریف جهل بسیط ذکر شد، در این جا فرد به یک گزاره ای دیگر علم دارد. گزاره ی «من جاهل هستم». لذا در این قسم یک جهل تصدیقی و یک علم تصدیقی داریم. جهل نسبت به گزاره مریخ قابل سکونت هست و علم نسبت به گزاره من جاهل هستم.

جهل تصدیقی مرکب: هنگامی که فرد نسبت به یک گزاره و نسبت به یک گزاره علم نداشته باشد. با این تفاوت که وی اعتقاد دارد که به واقع علم دارد و نمیداند که جاهل است. به تعبیری او اعتقاد به یک گزاره دارد و یک جهل به من جاهل هستم. مثلا، فردی نسبت به گزاره مریخ قابل سکونت است اعتقاد دارد. وی نمی داند که جاهل هست. به این نوع جهل را جهل تصدیقی مرکب می نامند.

سؤال: آیا جهل مرکب علم است؟

جواب: خیر. زیرا در جهل مرکب سخن از اعتقاد بود ولی هر اعتقادی علم نیست. اعتقادی که در جهل مرکب وجود دارد، خلاف واقع است. اعتقادی که در علم است تطابق با واقع دارد. می توان این گونه استدلال کرد که علم حضور صورت الشئ عند العقل است. در حالی که در جهل مرکب حضور صورت غیر الشئ است. بنابراین اعتقاد حاکی از حقایق اشیاء ندارد.