نامه ای برای بشریت...

در این مقاله فرصت تحلیل کامل این رخداد نیست و نمی توان در این چند خط ابعاد مختلف این واقعه را بررسی کرد. اما وجه و بُعدی که در این مقاله قرا است بدان پرداخته شود چرایی این نامه است. به عبارتی این پرسش مطرح می شود که چرا چنین محتوایی؟ و چرا چنین فرمی برای انتقال آن محتوا؟ و چرا به چنین مخاطبانی؟ این ها یکی از پایه ترین سؤال هایی است که، درک آن به تحلیل های دیگر کمک خواهد کرد. سعی شده است در این مقاله با نگاهی اجتماعی به این چرایی ها بپردازیم.

شاید در ظاهر تحلیل گران نامه ی ارسالی رهبر ایران را یک واکنشی نسبت به فضای حاکم نشان دهند که در برابر وقایع اخیر فرانسه اتفاق افتاد، که البته در خود نامه به صورت تلویحی بدان اشاره شده است؛ اما این همه ی ماجرا نیست. این واکنش درواقع یک کنشی بوده است که آغازگر یک جریان سازی جهانی است. دورانی که تاریخ در حال سپری کردن آن است عنوان پیچ تاریخی به خود گرفته است، برهه ای که همه ی سیاست ها و جوامع خود را در معرض یک بسترسازی مهم می بینند و تاریخ این بستر ها را کم به خود ندیده است. هرگاه تاریخ معادلات پیشین خود را متحول می کند و تاریخ خود را برآن می چیند، بازیگران آن عرصه و آن دوران نقشی حیاتی پیدا می کنند. اکنون نیز با نگاهی به تاریخ این صده می توان این امید را داشت که جهان در حال یک تحولی تدریجی است. تحولی چه در عرصه ی سیاسی و چه در عرصه ی فرهنگی و اجتماعی.

تاریخ انقلاب اسلامی چنین نامه ای را در خود تجربه کرده است. نامه ی امام خمینی به گورباچف. نامه ای که دگرگونی قدرت و نظم جهانی را پیش بینی کرده  و در آن جا امام سقوط نظام کمونیستی را هشدار دادند و البته مهم تر از آن مسیری که امام به یکی از قدرت های جهان عرضه می کنند، است. در تاریخ اسلام نیز ارسال نامه نشان گر کنشی فرا حکومتی است و این رسالت از زمان پیامبر اکرم گرفته شده است. در اکثر نامه های پیامبر به حاکمان حکومت های مختلف، دعوت به حقیقت و توحید بوده است و رسالتی که پیامبر اکرم برای دعوت به اسلام کرده بودند.

در نامه ی پیامبر اکرم به هرقل امپراتور روم این گونه آمده است: "... اى‏اهل کتاب، ما شما را به یک اصل مشترک دعوت مى‏کنیم و آن این‏که غیر خدا را نپرستیم و کسى را همتاى او قرار ندهیم و برخى از ما بعضى دیگر را به خدایى نپذیرد... ." و یا در نامه به پادشاه ایران این گونه آمده است: "درود بر پیروان هدایت و کسى که به خدا و پیامبر او ایمان آورد و گواهى دهد که جز او خدایى نیست و شریک و همتایى ندارد و محمد بنده و فرستاده اوست." و در نامه ای خطاب به پادشاه حبشه پیامبر این گونه ندای حق را بی پروا فریاد می زنند: " گواهى مى‏دهم که عیسى فرزند مریمْ روحى است از جانب خدا و کلمه‏اى است که در رحم مریم پارسا و پاکدامن قرار گرفته است. خداوند با همان قدرت و نیرویى که آدم را بدون پدر و مادر آفرید، عیسى را نیز بدون پدر به وجود آورد. من تو را به سوى خداى یگانه که شریک ندارد فرا مى‏خوانم و از تو مى‏خواهم همیشه مطیع و فرمانبردار او باشى و از آیین من پیروى نمایى. ایمان به خدایى آورى که مرا به رسالت خود مبعوث فرمود..." (محمد بن جریر طبرى، تاریخ الرسل و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم (بیروت، دارالتراث، 1378 ه) . ذیل وقایع سال ششم هجری)

افسوس که مجالی برای تبیین این نامه ها در این مقاله نیست، در صورتی که شاکله ی این نامه ها به خصوص نامه ی پیامبر به پادشاه حبشه سراسر منطق و انسان دوستی است. اما به هرحال انتخاب همین فرم، یعنی نامه، خود نشان دهنده ی جهانی اندیشیدن و جهانی عمل کردن است و این آغازگر جریانی است که در آینده واکنشی عظیم تر بدان داده می شود. ان شاء الله

اما مخاطب نامه. به نظر نویسنده مخاطب این نامه را نمی توان تنها مخاطبی دانست که در نامه بدان اشاره شده است. البته در واقع و در ظاهر امر، نامه مخاطبی دارد و برای مخاطبی نوشته می شود، اما هنگامی که نامه رسانه ای می شود دیگر ماهیتی غیر پیدا می کند ماهیتی که ماهیت اول مضمحل نمی شود بلکه ماهیتی تکاملی پیدا می کند. قطعا نویسنده ی نامه به این نکته توجه کرده است که نامه با چنین گستره ی مخاطبی در صورت رسانه ای شدن، مخاطب خود را گسترده تر و متنوع تر خواهد دید، به همین خاطر دست به گزینش مخاطب می زند که از تأثیر بیشتری برخوردار است. بهتر است مخاطب نامه را به بشریت بدانیم. زیرا دعوت به حقیقت و دعوت به فهم دقیق و درست از اسلام وظیفه ی هر انسانی می باشد و انسان نباید خود را و به خصوص تفکر خود را به رسانه ها بسپارد. از این همین رو است که برخی ها ادعا کردند نامه در تاریخ ماندگار است. مراجعه کنیم به نامه ی پیامبر اکرم به پادشاهان امپراتوران وقت، این نامه ها بیش از یک نامه ی معمولی نقش دارند و داشتند. نامه ای برای بشریت بهترین عنوانی است که می توان این گونه نامه ها را در تاریخ ثبت و ضبط کرد.

اما چه محتوایی ضرورت دارد که این چنین رهبر ایران را برآن داشت تا نامه ای در این برهه ی زمانی به جوانان اروپایی و آمریکایی بنویسد و آن را رسانه ای کند؟ در دو دهه ی گذشته، بعد از این که تمدن غرب به این نتیجه رسید که در مقابل ایران و قدرت آن در تقابل زمینی و میدان جنگ نمی تواند بایستد و آن را از معادلات قدرت در جهان حذف کند، شروع کرد به بستر سازی جهت میدان جنگ جدید و پنهان، برای به حاشیه بردن قدرت ایران. بستری که در عنوان کلی با اسلام مواجهه می کرد و در مسائل جزئی به جمهوری اسلامی ایران می پرداخت. این بستر سازی توانست تا حدودی خود را در دنیای جدید حاکم کند و صدای انقلاب اسلامی، که صدای آزادی و استقلال بشریت است به گوش جهانیان نرسد، مانند هر تمدنی که ادعای کنش جهانی و مدیریت جهانی دارد؛ از همین رو قدرت برتر جهان که آمریکا رأس آن هاست، به گونه ای سیاست گذاری کردند که این سیطره ی قدرت، خود دچار ضعف و نقصان نشود. اما تاریخ هرچه عبور می کرد از معادلات قدرتی که آمریکا آن را به ملت ها و دولت ها تحمیل کرده بود، پیروی نمی کرد و روز به روز قدرت در عصر کنونی پیچیده تر می شد.

این ها مقدمه ای بود برای آن که بستر نامه بهتر درک شود -  بستری که چه اتفاقات فرانسه را یک کار هدفمند بدانیم و چه ندانیم -  اما در بستر ساخته شده توسط قدرتمندان شکل گرفته است. (نگاهی شود به حمایت های دنیای غرب از گروه تروریستی داعش در سوریه و حضور آنان در عراق) بستری که باعث شود دنیا ، دولت ها و ملت ها، وجدانا خود را با مکتب اسلام در تقابل بینند. اما در این بستر چه باید کرد که این بستر و معادلات را به هم بریزد؟ متأسفانه دولت محترم نظام جهموری اسلامی ایران با پیش بردن مسائل هسته ای در سیاست خارجه و متمرکز کردن سیاست خارجی ایران را به این امر، نتوانست بستری را شکل دهد که قدرت ایران بتواند خود را درست به جهانیان مطرح کند. گویی مسائل هسته ای فریبی بود که سیاستمداران ایرانی خوردند جهت چینش سیاست های خارجی خود. اما تاریخ خود را متوقف بر این غفلت ها نمی کند، در تاریخ هستند کسانی که تاریخ ساز باشند و تاریخ را آن گونه که خود می خواهند رقم بزنند. به همین خاطر رهبر ایران نامه ای را خطاب به جوانان اروپایی و آمریکای شمالی نوشتند تا بستری جدید و جریان جدیدی را فراهم کنند تا معادلات قدرتمندان خود را در آن بستر ببینند. جریان سازی و هر جریانی حیاتش به تداومش است، بنابراین به نظر نویسنده بعید نیست که کنشی دیگر در همین راستا از رهبر ایران و یا نظام جمهوری اسلامی برای جهانیان انجام گیرد. پرونده ی هسته ای و نتیجه ی آن ازین جهت مورد اهمییت است که خود را در پازل تعریف شده ی رهبر ایران ببیند نه میدانی در میدان سلطه ی غرب.