*به مناسبت روز دانشجو / 16 آذر

دانشجو خود را در لفظ "دانشجو" پنهان کرده است، در جست و جوی دانش. اما این همه ی معنای دانشجو نیست، همیشه واژه ها در بیان معنای مطلق ناموفق بوده اند و این بار نیز لفظ دانشجو در بیان معنا محدود است. کسی که در جست و جوی دانش است، این معنای ظاهری است که از لفظ دانشجو می توان داشت، و خود این معنا، معانی مختلفی را می گشاید.

هرکاری آداب دارد، زیرا غایت فعل و تحقق فعل، از سازندگان عمل هستند و این امر سبب می شود هرکاری که برگرفته از اراده و اختیار باشد به خود آداب بگیرد. آداب یعنی مجموعه ای از رفتارها که حول محور غایتی به خود شکل می گیرند.

با این دو مقدمه می توان نتیجه گرفت که در جست و جوی دانش بودن آداب دارد، به عبارتی؛ دانشجو آداب دارد. زیرا رفتارهایی در یک بستر منظم و غایتمند، انسان را به تحقق فعل سوق می دهد و دانشجو از این کلیت مستثنی نیست. اما چگونه می توان به آداب فعل دست پیدا کرد؟ به تعبیر دیگری، آدابی که غایت فعل ما را تحقق می بخشد چگونه دست یافتنی است؟ در این مقاله که موضوعش دانشجو است، چگونه آداب دانشجویی برای غایت در جست و جوی دانش و رسیدن دانش، قابل تشخیص است؟ این ها سؤالاتی است که برای فهم آداب دانشجویی باید بدان پاسخ داد.

برای پاسخ به این سؤال ابتدا اجازه دهید مقدمه ای کوتاه و با بیانی ساده مطرح کنم که کمی پاسخ مطرح شده در این مقاله درک و فهم شود. اگر کسی بخواهد آداب رسیدن به دانش را بگوید خود نیز باید به دانش رسیده باشد، در این عالم، انسان کامل علم مطلق دارد و اوست که می تواند آداب رسیدن به دانش و علم را بگوید، زیرا اگر انسان برای امور خود به سراغ انسان کامل نرود، در انتخاب آداب دچار اشتباه می شود زیرا رفتار در غایت معنا نمی شود و در نتیجه غایت تحقق نمی پذیرد و رسیدن به دانش دشوار می شود.

شاید شما تصوری که از کلمه ی آداب داشتید، از آن چه در این مقاله به کار برده شد، تفاوت می کرد، اما منظور آداب در این مقاله، هماهنگی صورت رفتار با غایت رفتار است. گاهی این سنخیت اعتباری است و در اجتماع شکل می گیرد گاهی این سنخیت حقیقی است و انسان در وضع آن اراده ای ندارد. دانشجو به دنبال غایت است، به دنبال دانش و حقیقت است، و این مسئله او را مجاب می کند که برای رسیدن به دانش و علم متوجه آداب و حقیقت رفتار خود باشد که حقیقت رفتار اوست که با هدف او هم سنخ می شود.

دانشجو باید ملازم آداب طالب علم باشد. البته یکسری آداب اجتماعی ویا اعتباری نیز وجود دارد که آداب برگرفته از حقیقت را، در دنیای کنونی، نقش می بندد و می بایست آن را رعایت کند.

شاید بیان یک مثال فهم آن چیزی که نویسنده قصد کرده است شفاف شود؛ وقتی یک انسان می خواهد معبود را پرستش کند، و  هدف خود را پرستش معبود انتخاب می کند، مجموعه ای رفتارها در یک نظام رفتاری، او را به این غایت می رساند. هرچه این نظام با حقیقت و غایت هم سنخ باشد، فعل به هدف خود نزدیک تر شده است، بیان شد که عابد مطلق و انسان کامل می تواند تصویری از این سنخیت کامل نظام رفتاری با غایت را بدهد، زیرا او مشرف به حقیقت عبادت است. لذا این چنین احکام عبادی از شارع صادر می شود تا رفتارها خود را تابع حقیقت بندگی کنند. بخشی از رفتارها در حقیقت اجتماع معنا پیدا می کند که در آن جا نیز باید به آن در جایگاه خود اهمییت داد تا بندگی صورت واقعی و حقیقی بگیرد.

کسب علم نیز نیازمند رفتن سراغ آداب آن است، طالب علم چگونه حرکت کند تا به هدف خود برسد؟ متأسفانه محیط دانشگاه این بخش از جست و جوی دانش که به نظر مهم ترین بخش می باشد را فراموش کرده است، شاید بدین خاطر که از حقیقت مطلق و از انسان کامل جدا شده است، ولی در سنت فکری و آموزشی اسلامی به این مسئله توجه می کنند. مثلا کتاب منیة المرید فی آداب المفید؛ نوشته ی شهید ثانی بخشی از این آداب را بیان کرده است تا بتوان جایگاه طالب علم و عالم و خود علم را بدانیم و این کتاب در شیوه های سنتی آموزشی ما تدریس می شد.

سعی شد در این مقاله کوتاه و ساده آن چه قصد کرده بودم را بیان کنم، که امیدوارم مسئله ی اصلی مقاله درک شود، مسئله ای که در محیط کنونی دانشگاه کمرنگ شده است، آداب طالب علم و آداب محیط علمی چه باشد که رسیدن به غایت تحقق بپذیرد. این پرسش بود که من را واداشت که دست به قلم ببرم تا فراموش نشود پرسشی که حیات دانشجویی به آن بسته است.