تعریف نظریه: نظریه قالبی انتزاعی دارد و به دنبال پوشش دادن مفاهیم و پاسخ دادن به چرایی هاست (فهم عوامل) و درک چگونگی (روند) که می توان از آن به پیش بینی رسید.

در ابتدا باید عرض کنم که برایم سخت است این دو منبع را منبعی بدانم که در آن نظریه بیان شده است اما با کمی گذشت و تأمل بیشتر به بررسی آن پرداختم. (احتمال می دهم از درک نادرست خود از نظریه، سبب این مشکل شده ام.). در این نوشته سعی شد مطالب خلاصه، ولی مفید بیان شود.

در بیان نظریه های ماکیاولی اگر کمی دقت شود می توان فهمید که در این نظریه ها سعی شده است که مفروضات و مقدمات نظریه بیشتر مایه ی تجربی داشته باشد. بررسی این موارد تجربی با کمی منطق ناخودآگاه در نظریاتی در باب رابطه های شهریار با عوامل ها و چگونه بودن  شهریار نمونه و در آخر یکسری پیش بینی هایی در باب واکنش ها نسبت به یکسری رفتارها و کنش ها، کاملا قابل مشاهده است. نکته ی قابل توجه در این است که مفروضات نظریه بر موارد تجربی و به تعبیری فطری تکیه دارد که از مجموع آنها و به علاوه مشاهدات، به نظریه هایی در این باب رسیده است. برخی گویند که در این نظریه سخت می توان قالبی انتزاعی را تصور کرد زیرا موارد بسیاری را از تجربیات خود یا دیگران بیان کرده است. که می توان گفت که، البته فرآیند نظریه، در ذهن صورت می گیرد. (که به نظر حقیر یکی از اشکالات تعریف همین است که گفتیم انتزاعی است. به تعبیری انتزاعی بودن ذات نظریه است و ذات تفکر. اصلا مگر می شود فرآیند تفکر، ذهنی و انتزاعی نباشد؟ آیا فرآیند تفکر با نظریه جدای از یکدیگر هستند؟ که به نظر حقیر این دو فرآیند را مکمل و شاید هم یکی می دانم.) لذا در این دو نظریه شاید از تجربیات حرفی زده شود اما در قالب ذهن و انتزاع ذهنی صورت گرفته است.

اما در نظریه های افلاطون همانطور که از این شخص پیداست می توان مایه های فلسفی و منطقی را مشاهده کرد. وی در نظریات خود  از مفروضات بدیهی و حتی مقدمات منطقی قابل استدلال استفاده کرده است که می تواند به تحکیم نظریه کمک کند. بیان سخت و گفتمانی کتاب باعث شده است که لایه های نظریه را سخت بتوان از یکدیگر جدا ساخت و هر کدام را بررسی کرد. البته این گفتمان هم مفادی دارد که در فهم نکات، کمک شایانی به درک حقیر کرده است. در نظریاتی که افلاطون بیان کرده است به دلیل وجود مایه های منطقی و فلسفی می تواند مفاهیم بیشتری را نسبت به نظریات ماکیاولی در خود جای دهد و حتی براساس نظریات افلاطون می توان پیش بینی های دقیق تر و درک صحیح تر از جامعه و مباحث قابل بحث در آن داشته باشیم. البته این نظر حقیر است و شاید، نه حتما، نواقصی دارد. با کمی مسامحه می توان گفت که نظریات افلاطون بیشتر جنبه ی بررسی ذاتیات جامعه است و به ذاتیات جامعه اشاره کرده است.

(درس: نظریه های جامعه شناسی 1 - استاد: اعتمادی فر)

 

نوشته شده در تاریخ: 9/7/91