در باب ضرورت و نقش منطق

رشد و تربیت انسان همراه با در نظر گرفتن قوا و ظرفیت انسانی است. به تعبیری رشد و تربیت انسان بر اساس بالقوه های انسان است که در فرآیندی باید به بالفعل برسند. این جاست که اسلام ورود پیدا کرده و مدعی است، که برنامه ی وی برنامه ایست متناسب با انسان و شامل تربیت انسان در همه ی شئون وی و با توجه به اهمیت آن است. مکتبی که چنین ادعایی را دارد باید در تمام مسائل برنامه ای ارائه دهد تا انسان با فهم آن و عمل به آن به رشد و کمال برسد. بدیهی است که چنین مکتبی در تعلیم و تربیت هم دارای برنامه ایست.

شهید مطهری، اشاره ای می کند، که اساس تعلیم و تربیت باید رشد و پرورش عقل و پرورش استعدادها باشد. انسان باید بتواند در مسیر تعلیم فرای از معلومات به یک نظام فکری و پردازشی برسد تا بتواند معلومات خود را با چنین معیاری اصل و فرعش را فهم کند و بتواند جایگاه مسائل را در نظام فکری خود جای دهد. خروجی چنین مجموعه ای - که عبور از یکسری ورودی به نام معلومات و سیستم پردازشگر است - با در نظر گرفتن دو مرحله قبلی که بر مبنای حق باشند، خروجی هم متناسب با حق است. اگر یکسری معلومات برگرفته از حق با پردازشگر و ابزار و معیاری که بتواند حق را از باطل تشخیص دهد، وجود داشته باشد، مسلما انتخاب نهائی در انتهای فرآیند، انتخابی حق و صحیحی است و در کمال انسان و بالفعل کردن بالقوه های وی تأثیر دارد.

جایگاه منطق هم در این فرآیند تقویت نظام فکری و پردازشی انسان است. انسان باید به معیار و به سیستم فکری صحیحی دست پیدا کند تا اگر گزاره ای خارج از معلومات وی به او رسید بتواند جایگاه مسئله را در نظام فکری خود شناسایی کند و رد فرع بر اصل کند. این تشخیص فرع و اصل بر مبنای حق، نیازمند معیاریست حق، که بتواند شاخصی برای تشخیص باشد.

اینجاست که شاکله ی اصلی تربیت انسان رشد چنین قوه است و منطق، خود مدعاست که با یکسری حقایق اولیه می تواند به این نظام و قواعد دست پیدا کرد. لذا فهم دقیق و صحیح و مراعات منطق از اهمیت خاصی برخورد است تا جایی که بدون این دو، غایت آن محقق نمی شود.

بنابراین با توجه به غایت منطق که مذکور در کتب منطقی است - مانعی باشد از خطای فکر در انسان - منطق به عاملی گفته می شود که خطای در ذهن را فهم و شناسایی کرده و یا واقعیت و حقیقت را هر آن چه که هست فهم کرده. یکسری از بخش های کتب منطقی به خصوص مظفر، شاید مبنای منطقی خاصی نداشته باشند، به تعبیری قراردادی است که بتوانیم از اختلال در فکر به خصوص در الفاظ جلوگیری کرد. لذا با توجه به مبنای فکری منطقیون و مظفر، چون این بخش ها حاکی از رسیدن به این غایات می شود لذا در منطق به بحث و شرح گذاشته شده است.

بنابراین منطق ابزاری است که علاوه بر این که خود از حق گرفته شده است می تواند قانون ساز باشد در نحوه ی تفکر که بتوان به حق و تشخیص صحیح و نا صحیح رسید. خود علم منطق نیز دارای قواعدی است که برگرفته از یکسری حقایق اولیه ای است که می تواند با مبنای آن به این قواعد دست پیدا کرد.

امید است که جایگاه و ضرورت و نقش منطق را در نظام تربیتی و تعلیمی را درک کرده و حرکتی باشد که توأم با آگاهی شروع شود...

نوشته ای در تاریخ: ۹۱/۱۲/۳