نمی توان گفت که این عبارات غلط است، اما چیزی که اهمییت دارد(و خیلی ها از این چشم پوشی می کنند...) آن جهان بینی است که شخص گوینده دارد.  هر نوشتاری و یا سخنی با یک جهان بینی همراه است، امکان ندارد کسی حرفی بزند و سخن او از جهان بینی وی تأثیر نگرفته باشد. یک توضیح مختصر از جهان بینی.

جهان بینی یعنی تفسیر فرد از هستی و عالم و خود. در این تفسیر و نگاه اگر نفس وی و فطرت فرد آسیبی نخورده باشد، نگاه او و جهان بینی او، رنگی فطری دارد.فطرت، خود را در این نگاه وارد می کند و چه حضوری مهم و پررنگی... .(این که می گویند نبین کی می گه، ببین چی می گه؛ به این منظور نیست که هر حرفی که زده شد، حرف، مهم است، خیر، سخنی را می توان خوب تحلیل کرد که، شناخت جهان بینی فرد را، داشته باشیم. اشتباه خیلی از ماها در این نکته است. مثلا اگر کسی بگوید، خدا موجودی بی نیاز است. برای تحلیل این سخن باید ببینیم که فرد منظورش از خدا کیست؟ آیا الله را منظور دارد یا بت یا ستارگان را؟ برای شناخت درستی حرف، باید نگاهی به جهان بینی فرد داشته باشیم. این یکی از اصول تحلیل گفتار است.)    

  لذا باید رضایت و بی خیال بودن را معنا و توضیح دهیم. رضایت در جهان بینی های متفاوت، معانی متفاوتی را به خود می گیرد. یک فرد اومانیستی و خود محور، رضایت در خشنودی خود و راضی شدن خود را می بیند، اما اگر فردی خدا محور باشد رضایت را در رضایت خدا می بیند حتی اگر خلاف نفس باشد. یا بی خیال بودن، فرد اول بی خیال بودن را بی توجهی می داند، اما فرد با جهان بینی الهی و اسلامی، قصدش از گفتن بی خیال بودن، توکل کردن است به ذات اقدس الهی. تفاوت را دیدید.

در توضیح بیشتر قناعت باید عرض کنم که، خشنودی از رزق و روزی داده شده از طرف خدای متعال است، اگر زیاده خواهی و راحتی بیشتر نفس را انسان طلب کرد، و به مال کم دنیا قانع نبود، دینش سالم نمی ماند.افراد سیاستمدار و حتی پدر و مادرهایی هستند که دنبال مال بیشتر برای راحتی نفسشان، برای رفاه بیشتر خانواده و...(باوجود نبود قناعت!) هستند و این عین کم ایمانی است. شاید خیلی از جملات بنده خرسند نشید و زود قضاوت کنید، اما سخنی از پاک سیرت و صورت و پاک ترین بنده ی خدای رحمان بگویم، که علی مرتضی فرمود: "برای سالم ماندن دینتان، به اندکی از دنیای خود قانع باشید. "یکی از کاربرد های مهم قناعت در روزی دنیاست. می توان گفت قناعت را باید از دریچه ی دنیا دید. انسان در امور و اموال دنیایی باید به کم قانع باشد، یعنی اگر آن را خدا از تو گرفت، اخمی هم نکنی و اگر مالی از دنیا به تو داد، جز شکر آن، لبخند دیگری نزنی.لبخندی بزن از روی عطایی از دوست نه مطایی برای خود. این فرق لبخندهاست...

هیچ گاه قناعت تنبلی را همراه نمی آورد، آن چیزی که با قناعت همراه است توانگری و عزت نفس است. وقتی انسان برای رضایت خدا تلاشی کند، به آن چه قسمتش شده و روزیش شده، حتما راضی است. این به این معنا نیست که از حق خود بگذرد، ابدا و هرگز، در شرایطی حق را باید گرفت، اما هنگامی که حق را داد، نباید بیشتر خواهی و مال دنیوی بیشتری طلب کنی. رضایت از اوضاع زندگی و در عین حال تلاش برای پیشرفت آن در راستای بندگی ذات اقدس الهی، و این یعنی قناعت و بندگی.

 شاید دیده باشید، مادری و پدری از این که مالی و یا شئ دنیایی گم کردند و یا ضرری به آنان وارد شده است و آن چنان غمگین و ناشکری می کنند که اصل موضوع را فراموش می کنند و آن این که، " آن از خدا بود و خدا از تو گرفت و جای ناراحتی نیست، از مالی که برای صاحبش بوده، و الان هم از آن اوست." در همین حوادث اخیر(بعد از انتخابات) هم افرادی گفتند که بعضی از مردم از اسلام زده شدند و ... این به خاطر این است که ایمان، قوی نبوده، که این چنین با خسارتی و ضرری، ایمان او و اسلام او متلاشی می شود. شکر و قناعت را می توان نزدیک هم دانست. جای نوشتن در این باب بسیار است، اما ... . امیدوارم که منظورم را به خوبی به شما رسانده باشم!  

در آخر از خدای رحمان می خواهم که قناعت را در ما و در قلبهایمان قرار دهد، رفاه زدگی ما، اگر باعث ضعف در ایمان می شود بگیرد و اگر نه، باز هم بگیرد؛ زیرا باعث ایمان محکم تر می شود.

خدایا رفاه زدگیمان را بگیر...

-----------------------------------------------------------------------------

این مطلب را از درددل(وبلاگ)آوردم، چون اهمییت داره!

(تکرار یک موضوع بد نیست، فراموشی آن بد است)